Believe your self

‏حتی اگه همه تو رو احمق و کودن دونستن و هیچ کس تو کار قبولت نداشت تو خودت رو ب‍ـــاور داشته باش چون وقتی خودتو باور داشته باشی یه روز بالاخره پیشرفت میکنی.❤

 

یادت باشه

من به این دنیا آمدم که بهترین خودم باشم. نه اینکه خودم رو با افراد برتر خودشون مقایسه کنم. من خودم هستم نه دیگری!

شنونده عاقل

تو زندگیامون شنونده عاقل کم داریم این روزا همه گوینده جاهل ان..

نترس ادامه بده

نمی دونم چیکار کنم وسط یه ریسک بزرگم هر جور فکر می کنم امکان نداره خیس نشم یا توی این دریا نپرم. هرچند از غرق شدنه می ترسم اما من که شنا بلدم نهایت خسته شدن وسط دریا از شنا زیاده.. که باید برای اون هم فکر کنم..

یا مسیرمو تغییر بدم و زندگیمو از صفر بچینم از ترس دریا که بازم دریا هست یا اینکه ادامه بدم

دگرگونی..

گاهی فکرشم نمی کنی؛ اون اتفاق و روند زندگی که توی ناخودآگاهت قضاوت می کردی سرت بیاد می تونه چقدر تو رو از منِ قبلیت دور کنه..

ولی گاهی فاصله گرفتن از منِ قبلی و رسیدن به آدم جدید می تونه زندگی جدیدی برات بسازه که تجربه های متفاوت تری داره..

برای خودت زندگی کن

هیچ وقت برای اینکه دیگران بهت بگن چه ادم خوبیه خودتو مجبور نکن کاری که برخلاف میلت هست رو انجام بدی..

رضایت خاطر

وقتی از کسی خوشت نمیاد لزومی نداره ادای ادم خوب هارو در بیاری. براش کاری انجام نده. سعی کن کاری انجام بدی که از ته قلبت رضایت خاطر داشته باشی..

‏انیمیشن  soul

‏انیمیشن  soul واقعا اثر بی نظیری بود۔ می تونم با جدیت بگم زمان دیدنش جز عمرتون محسوب نمیشه۔ یک اثر انگیزشی که تلنگری به شما وارد می کنه " براستی هدف شما از زندگی چیه؟"

حال خوب😍

‏سوز هوا هم تاثیری روی داغ بودن مغزم نداشت. لعنت به افکار بد که وقتی هجوم میارن مثل موریانه مغزتو سوراخ می کنند..
تصمیم گرفتم با یه بستنی به این حالت بد پایان بدم. پس به نزدیک ترین کافه رفتم و الحق که بستنی کارساز ترین ماده مخدر برای حال خوب..🍨🍦😍

‏بستنی وانیلی با یه شات قهوه تلخ. مزه تلخ و شیرینش جوری مغزمو جابه جا کرد که حال بد و افسردگیم برای لحظه ای کاملا محو شد.
اولین باری بود که با درمانده ترین حالت و تنها می رفتم کافه..

‏انقدر که فضای آروم و دنج کافه با مزه عجیب و متفاوت بستنیش انرزی نداشتمو بهم برگردوند. حداقل می تونم بگم تا دو سه روز شارژم🍨🍦

‏امروز برای اولین بار سوار ماشین گلاره شدم. با اون حالت مفلس و درمانده ای که از سالن زدم بیرون و حرکت غیر منتظره توقف یک عدد پراید هاچبک سفید و صدا زدن اسمم شوک جالبی بود.
شاید با گلاره تو این پنج ماه یکی دو بار سلام کردیم.😊

منِ این روزها

من پای تغییرم مردونه ایستادم و هیچ کدوم از انتخاب های زندگیم از روی احساس و هوا و هوس نبوده.. ظرفیت وجودی هرکس با دیگری متفاوت.. من قراره راهی رو برم که توی اون راه بتونم خود وجودیمو آزاد کنم نه در بند و اسارت عقاید پدر و مادر و به اصطلاح بزرگتر ها باشم.. چون اون ها من نیستند!!

 

‏تغییرات زندگی من اگرچه خیلی آهسته و پیوسته رخ میده اما عظیم و اساسی.. جوری که "من" ده سال پیش با "من" بیست سال دیگه اصلا قابل قیاس نیست. من نمی تونم مثل مادرم تا آخر عمرم یک شکل باشم. چون اول اجازه انتخاب نداشتم دوم انتخاب من نبوده!!

انتخاب من براساس ظرفیت وجود منه..

علاقه دروغین

‏با محبت های تب آلودش گُر می گیرم. غرق یه لذت ناب و خلسه عمیق میشم و با تمام وجودم فریاد میزنم " دوستت دارم"

و تو مهربان ترین مهربانانی

‏اَنیِّ مَسِّنیَ الضُّرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرِّاحِمِینَ

بد حالی و مشکلات به من روی آورده، وتو مهربان ترین مهربانانی

خجالت نکش

‏از یاد آوری اشتباهاتت خجالت نکش چون تا وقتی نپذیریشون هرگز راه درست رو پیدا نمی کنی

قضاوت دیگران

آدما از دور نگاهت می کنند. لبخند می زنند. تو ذهنشون راجع به رفتارت نظر سننجی می کنند و میرن..

حامد مُرد

به فال معتاد شدم اما خب ارزش داشت کمکم کرد با خودم رو راست تر باشم و با یقین بندازمش دور